روانشناسی گشتالت یک مکتب فکری است که به ذهن و رفتار انسان به عنوان یک کل مینگرد. روانشناسی گشتالت هنگام تلاش برای درک دنیای اطرافمان پیشنهاد میکند که ما به سادگی روی هر جزء کوچک تمرکز نکنیم. در عوض، ذهن ما تمایل دارد اشیاء را به عنوان عناصری از سیستمهای پیچیدهتر درک کند. یک باور اصلی در روانشناسی گشتالت، کل نگری است. اینکه کل بزرگتر از مجموع اجزا است. این مکتب روانشناسی نقش عمدهای در توسعه مدرن مطالعه احساسات و ادراک انسان ایفا کرده است.گشتالت یک کلمه آلمانی است که تقریباً به معنای “پیکربندی” یا روشی است که مسائل در کنار هم قرار میدهد تا یک شیء یا مسئله کامل را تشکیل دهند. فهرست مطالب تاریخچه روانشناسی گشتالت روانشناسی گشتالت که از آثار ماکس ورتایمر سرچشمه میگیرد، تا حدی به عنوان پاسخی به ساختارگرایی ویلهلم وونت شکل گرفت. در حالی که پیروان ساختارگرایی علاقهمند بودند مسائل روانشناختی را به کوچکترین بخشهای ممکن تجزیه کنند. روانشناسان گشتالت میخواستند به جای آن به کلیت ذهن و رفتار نگاه کنند. ورتایمر و پیروانش با هدایت اصل کلی گرایی، مواردی را شناسایی کردند که در آن ادراک مبتنی بر دیدن مسائل و مشکلات به عنوان یک کل کامل بود، نه به عنوان جز جداگانه. تعدادی از متفکران از جمله امانوئل کانت، ارنست ماخ و یوهان ولفگانگ فون گوته بر توسعه روانشناسی گشتالت تأثیر گذاشتند. ورتایمر روانشناسی گشتالت را پس از مشاهده آنچه او پدیده فی نامید در حین تماشای نورهای متناوب در سیگنال راه آهن توسعه داد. پدیده فی یک توهم نوری است که در آن به نظر میرسد دو جسم ثابت حرکت میکنند اگر به صورت متوالی ظاهر و ناپدید شوند. ب, ...ادامه مطلب